کد مطلب:292470 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

حکایت هفتاد و هفتم: سیّد مهدی قزوینی

گروهی از عالمان و صالحان نجف اشرف و حلّه كه از جمله آنها سیّد سند، میرزا صالح فرزند بزرگ سیّد المحققین و یگانه ی زمانه سیّد مهدی قزوینی كه قبلاً ذكر شد مرا از این سه حكایت آینده كه متعلق به مرحوم پدرم است آگاه كردند و بعضی را بدون واسطه شنیده بودم ولی چون در زمان شنیدن در فكر ضبط و ثبت آن نبودم از جناب میرزا صالح استدعا كردم كه آنها را بنویسد آنطوریكه خود از آن مرحوم شنیده بودند چرا كه اهل خانه نسبت به آنچه بوده آگاه تر ند و بعلاوه كه خود (میرزا صالح) در اعلی درجه ی اعتماد و فضل و تقوا هستند و در سفر مكّه معظمه در رفت و برگشت با ایشان همراه و همنشین بودم و كمتر كسی به جامعیت ایشان دیدم. آنگاه مطابق آنچه كه از آن جماعت شنیده بودم نوشتند و همچنین برادر دیگر ایشان عالم بزرگ و صاحب فضل بسیار سیّد امجد جناب سیّد محمّد در آخر نوشته ایشان نوشته بود كه این سه كرامت را خود از مرحوم پدرم شنیدم.

صورت مكتوب: